ابن نفیس قرشی کاشف گردش خون ریوی
علاءالدین علی ابن ابی الحزم القریشی معروف به ابن نفیس (متوفی 667 ش / 1288 م)، پزشک اسلامی، در تاریخ پزشکی اولین کسی بود که گردش خون ریوی را به درستی شرح داد.
دستگاه گردش خون به گردش بزرگ یا سیستمی و گردش ریوی تقسیم می گردد. به طور کلی، گردش ریوی به حرکت خون از قلب به ریه ها و بازگشت دوبارة آن به قلب گفته می شود.
خون کثیف سیاهرگی از طریق دو سیاهرگ بزرگ به نام سیاهرگ زیرین و بزرگ سیاهرگ زبرین وارد دهلیز راست می شود. دهلیز راست از خون کثیف پر می شود، سپس منقبض شده و خون را از طریق دریچة سه لتی به درون بطن راست می فرستد. بطن راست پس از پر شدن، منقبض شده و خون را به درون سرخرگ ریوی می فرستد که به ریه ها می رود. در مویرگهای ریوی، تبادل دی اکسید کربن و بازیافت اکسیژن انجام می شود. خون تازه و پر از اکسیژن وارد سیاهرگ ریوی شده و به قلب باز می گردد و وارد دهلیز چپ می شود. سپس خون تازه از طریق دریچة دو لتی یا میترال وارد بطن چپ می شود که از آنجا با انقباض بطن به سرخرگ آئورت وارد و از آنجا گردش سیستمی آغاز می شود.
علاءالدین علی ابن ابی الحزم القریشی معروف به ابن نفیس (متوفی 667 ش / 1288 م)، پزشک اسلامی، در تاریخ پزشکی اولین کسی بود که گردش خون ریوی را به درستی شرح داد.
جریان کشف گردش خون، داستان بسیار جالبی است که از زمان جالینوس آغاز می شود. اما ما به اوایل قرن 17 م (اواخر قرن 10 ش) نظر می کنیم، یعنی زمانی که نفوذ جالینوس و تعلیماتش از بین رفت و این همان شروع طب جدید به مثابة یک علم بود که در اوایل قرن 17 م (اواخر قرن 10 ش) با کشف گردش خون بزرگ به همت یک انگلیسی به نام ویلیام هاروی روی داد. اندیشة گردش خون به فکر جالینوس نرسیده بود. او دلبستة تئوری «پنیما»ی خود بود و به کمک آن تئوری آزمایشها و ملاحظاتش را چنین شرح می داد:
مواد غذایی با حرارت کاشته شده در کبد، به خون تبدیل می شود. یک قسمت از آن در سیاهرگها جریان یافته به تمام اعضا و جوارح می رود و قسمت دیگر در سیاهرگ کبدی وسیاهرگ سربالایی توخالی، به داخل دهلیز راست قلب می ریزد. در اینجا به وسیلة حرارت کاشته شده، پنیما پخته و تمیز می شود و زواید و ناخالصی آن (مثل دوده) به وسیلة سیاهرگهای ریوی به شش رفته و با بیرون دادن نفس، از جگر سفید خارج می شود. از دهلیز راست قلب یک قسمت از خون تصفیه شده با سرخرگها به ریه می رود تا به مصرف تغذیة آن برسد. بقیة آن از سوراخهای جدار وسط قلب به دهلیز چپ آن وارد شده، در آنجا با هوای تنفس شدهای که از طریق سیاهرگهای ریه به دهلیز چپ وارد شده است، مخلوط شده و با گرمای کاشته شده جان می گیرد و در این حال است که به عنوان جانِ زندگی، داخل سرخرگها در تمام بخشهای بدن نفوذ می یابد.
ویلیام هاروی در سال 995 ق (1616 م) اولین بار این بنایی را که از اشتباهات و غیرممکنات سرهم بندی شده بود، کاملاً خراب کرد.
ولی 63 سال پیش از او، یعنی در سال 932 ش (1553 م)، یک اسپانیایی به نام میخائیل زروت (میکائیل سرونتوس) برای «اولین بار در اروپا» اندیشة گردش خون را بر زبان آورده و جریان گردش به اصطلاح کوچک خون، یا گردش خون ریوی را شرح داده بود و کمی بعد دو ایتالیایی به نامهای کلمبو و کزال پینو تصحیحات مهمی در مورد مدل غلط جالینوسی اعمال کردند.
این تصور که تا سال 932 ش (1553 م) شخص دیگری به این اصل پی نبرده بود، تا 1303 ش (1924 م) پابرجا بود، ولی در این سال یک جوان عرب به نام التطاوی (یا لطهطاوی) اهل مصر، محصل دانشکدة عالی طب شهر فرای بورگ در برایزگاو، رساله دکترای عجیبی به زبان آلمانی نوشت و ارائه داد. ابتدا چند پروفسور آلمانی پس از امتحان و مقایسه به این نتیجه رسیدند که دکتر التطاوی درست می گوید که: «دانشمندان اسلامی در قرن 13 م / 6 و 7 ش، اشتباهات کار سرهم بندی شدة جالینوس را کشف کرده و به بهترین شکل آن را تصحیح کرده بودند.
ابن نفیسِ طبیب، اولین کسی بود که اندیشة گردش خون را پرورد. او این اندیشه را چهارصد سال قبل از هاروی انگلیسی و بیش از سیصد سال قبل از زروت اسپانیایی اثبات کرده بود؛ مردی که دربارة او گفته می شود روی زمین نظیر نداشت و از ابن سینا که بگذریم، دیگر هم طراز او نیامد».
ابن نفیس در شرح خود بر کتاب قانون فی الطب ابن سینا می گوید:
از آنجا که تولید روح [ زنده ] یکی از وظایف قلب است و از آنجا که روح از مقادیر زیادی خون تصفیه شده تشکیل شده به همراه اختلاط زیاد با مواد هوایی، لازم است که قلب هم خون تصفیه شده داشته باشد و هم هوا، از این رو روح از اختلاط این دو به وجود می آید... خون پس از آنکه در این حفره (راست) تصفیه می شود باید به حفرة چپ انتقال یابد، جایی که روح [ زنده ] تولید می شود. اما راه عبوری بین دو حفره، آن طور که جالینوس گفته، وجود ندارد؛ چون ماهیت قلب در این ناحیه محکم است و هیچ راه عبور مرئی و نه نامرئی وجود ندارد. از این رو، خون پس از آنکه تصفیه شد، باید در سرخرگها به سمت ریه بالا رود تا حجم آن گسترش یابد و با هوا مخلوط شود... و ممکن است به سیاهرگی راه یابد که آن را به حفرة چپ قلب منتقل می کند.